چقدر خوب می شد اگر معلم ادبیات تنها درس ادب تصویر نمی کرد بلکه گاهی هندسه ادب را نیز روی تخته می کشید و پیش چشمهای ما آن را ضربدر فلسفه زندگی می کرد.
چه قدر خوب می شد اگر معلم هندسه ،زاویه محبت را در دایره عشق و بیرون از متوازی الاضلاع خطهای سیاسی ترسیم می نمود.
چه قدر خوب می شد اگر معلم فیزیک در آزمایشگاه ذهن دانش آموزان خود،پروتونهای سبز دوستی را از الکترونهای زرد کینه جدا می کرد و در جاذبه میکروسکوپ مهر، اتم اصلاح شده را به آنها نشان می داد.
چه قدر خوب می شد اگر معلم شیمی با کیمیای خود مس (من) را به طلای (هو) تبدیل می کرد.
چه قدر خوب می شد اگر به زنبورهای بی عسل جواز کندو سازی نمی دادند.
چه قدر خوب می شد اگر قطره،دریا نمی شد که رنج سفر دوباره را از خود به خود هموار سازد.
چه قدر خوب می شد اگر تصویر ای کاش ای کاش، کاشیهای خانه ما را تزییین نمی کرد. ای کاش.
زندگی راز بزرگی است که در ما جاری است .
زندگی فاصله آمدن و رفتن ماست.
وقت رفتن به همان عریانی، که به هنگام ورود آمده ایم.
دست ما در کف این رود به دنبال چه می گردد؟هیچ!!
زندگی درک همین اکنون است.
تو نه در دیروزی و نه در فردایی
ظرف امروز پر از بودن توست.
ناله کن ای دل به عزای علی
گریه کن ای دیده برای علی
کعبه ز کف داده چو مولود خویش
گشته سیه پوش عزای علی
عمر علی عمره مقبوله بود
هر قدمش سعی و صفای علی
دیده زمزم که پر از اشک شد
یاد کند، زمزمه های علی
تیغ شهادت سر او را شکافت
کوفه بود، کوه منای علی
عالم امکان شده پر غلغله
چون شده خاموش صدای علی
نیست هم آغوش صبا بعد از این
پیک ظفر بخش لوای علی
منبر و محراب کشد انتظار
تا که زند بوسه به پای علی
ماه دگر در دل شب نشنود
صوت و مناجات دعای علی
آه که محروم شد امشب دگر
چشم یتیمان ز لقای علی
مانده تهی سفره بیچارگان
منتظر نان و غذای علی
وای امیر دو سرا کشته شد
خانه غم گشته، سرای علی
پیش حسین و حسن و زینبین
خون چکد از فرق همای علی
یا علی ذاتت ثبوت قل هوالله احد
نام تو نقش نگین امر الله الصمد
لم یلد از مادر گیتی ولم یولد چو تو
لم یکن بعد نبی مثلت له کفوا احد