کاش جانم بود قابل، تا فدایت می شدم
کاش دستم می گرفتی، خاک پایت می شدم
کاش بودم گرد ره، تا می نشستم در برت
کاش بودم خاک، تا خاک سرایت می شدم
کاش ملک عالم از من بود و می کردم رها
ناز می کردم به شاهان و گدایت می شدم
کاش جسمم دفن می شد در زمین کربلا
خاک زوار حریم با صفایت می شدم
کاش خاکم را قضا می ریخت گرد قتلگاه
تا به وقت سجده مهر کربلایت می شدم
کاش می شد رشته رشته عضو عضو پیکرم
روز عاشورا طناب خیمه هایت می شدم
کاش می شد چوب محمل استخوانهای تنم
تا که همره بر سر از تن جدایت می شدم
کاش چون نی سبز می گشتم به دشت نینوا
تا که در آن دشت سوزان، همنوایت می شدم
کاش دست دیر راهب بودم، تا گلاب افشان
بر حسن، دلربایت می شدم
کاش بودم، بوته خاری به دشت کربلا
آشنا با کودک بی آشنایت می شدم
کاش بودم در گلوی شیر خوارت عقده ای
تا جواب ناله وا غربتایت می شدم
از کعبه رو به کرببلا می کند حسین
وآنجا دوباره کعبه بنا می کند حسین
گر ساخته است خانه ای از سنگ و گل خلیل
آنجا به ناز خون خدا می کند حسین
روزی که حاجیان به حرم روی می نهند
پشت از حریم کعبه چرا؟ می کند حسین
آن حج ناتمام که بر عمره شد بدل
اتمام آن بدشت بلا می کند حسین
آنجا وقوف در عرفات ار نکرده است
فریاد معرفت همه جا می کند حسین
آنجا اگر که فرصت قربانیش نبود
اینجا هر آنچه هست فدا می کند حسین
آنجا که سعی بین صفا در دویدن است
اینجا به قتلگاه صفا می کند حسین
آنجا حنا حرام بود بهر حاجیان
اینجا خون خویش حنا می کند حسین
وقتی به خیمه گاه رود از پی وداع
اینجا دوباره حج نسا می کند حسین
بعد از هزار سال به همراه حاجیان
هر سال رو به سوی منا می کند حسین
از چار سوی کعبه، ز گلدسته ها هنوز
هر صبح و ظهر و شام ندا می کند حسین
بشنو دعای در عرفاتش که بنگری
با سوز دل هنوزه دعا می کند حسین
سر داده است و حکم شفاعت گرفته است
بر وعده ای که داده وفا می کند حسین
درون سینه آهی سرد دارم
رخی پژمرده، رنگی زرد دارم
ندانم عاشم، مستم، چه هستم؟
همی دانم دلی پردرد دارم
دلا باید به هر دم یا علی گفت نه هر دم بل دمادم یا علی گفت
به صدق دل همیشه یاد او کرد به هر پیچ و به هر خم یا علی گفت
ز لیلی شنیدم یا علی گفت به مجنونی رسیدم یا علی گفت
نسیمی غنچه ای را باز می کرد به گوش غنچه آن دم یا علی گفت
یقین پروردگار آفرینش به موجودات عالم یا علی گفت
دمی که روح در آدم دمیدند زجا برخاست آدم یا علی گفت
چو نوح از موج طوفان ایمنی خواست توسل جست و هر دم یا علی گفت
عصا در دست موسی اژدها شد کلیم الله مسلم یا علی گفت
نمی شد زنده جان مرده هرگز یقین عیسی بن مریم یا علی گفت
رسول الله شنید از پرده غیب ندایی آمد آن هم یا علی گفت
نزول وحی چون فرمود سبحان ملک در اولین دم یا علی گفت
به فرقش کی اثر می کرد شمشیر گمانم ابن ملجم یا علی گفت
مگر خیبر ز جایش کنده می شد یقین آنجا علی هم یا علی گفت
حاجب اگر محاسبه حشر با علی است من ضامنم هرچه بخواهی گناه کن
آنشب امام را به خواب دید امام به او فرمود: حاجب این شعر را در مدح چه کسی سروده ای ؟
گفت در وصف شما.
امام فرمود: پس بگذار دستی در آن ببرم و فرمود:
حاجب اگر محاسبه حشر با علی است شرم از رخ علی کن و کمتر گناه کن
هرجا که ذکری از مولا علی (ع)می شود و یا تصور آن بزرگوار به ذهنی خطور می کند، بی درنگ مفاهیمی همچون عدالت احسان و پارسایی همراه آن نقش می بندد. عدالت با نام علی عجین است و عبارت عدل علوی شهره و زبانزد است و به عبارتی عدالت،بی نام علی، کالبدی بی روح و حطامی میان تهی است. غدیر نیز روزی است که خداوند اراده فرموده عزم و عقل و عدل نبوی،برا ی هماره تاریخ از مجرای زلال ایمان و اندیشه علوی استمرار یابد و آفتاب ولایت از فراز دستان سبز رسالت، بر پهنه پهناور آفرینش بتابد و واژگان تقوا و تعقل و قربت و قسط و عدل و عبودیت و هر آنچه نور و نیکی است در قاموس عصمت، درخشش یافته و نور مهر منبر هدایت به خاموشی نگراید. سخن در باره امیرالمومنین علی(ع) گفتن بسیار مشگل است زیرا گفتن ها به اندازه ی قطره ای از دریاست و ناگفته ها را تنها خدا داند و بس و تا آنجا که به فهم من و تو نیابد و تحمل آن فوق طاقت باشد.
به راستی علی (ع) مقیاس و میزان است برای سنجش فطرت ها و سرشت ها و از معیار حق و حقیت است. نام علی مشتق از نام خداست. هر چند که زبان ها از توصیف و قلم ها از کتابت این امام همام عاجزند.به گفتار دانشمندان مسلمان و غیرمسلمان نظری بیفکنیم.
نرسیسیان دانشمند و متفکر عالم مسیحی، سیاستمدار و دبیر اول سفارتخانه انگلستان در بغداد : اگر این خطیب بزرگ علی(ع) در عصر ما هم اکنون بر منبر کوفه پا می نهاد مشاهده می گردید که مسجد کوفه با آن هم پهناوریش از اروپاییان موج می زد می آمدند تا از دریای سرشار دانش او خود را سیراب کنند.
شنبلی شبیل، دانشمند و فیلسوف مادی مسلک واز شارحان نظریه تکامل با اینکه منطق کمونیستی و الحاد و انکار ماورای طبیعت را دارد در مورد شخصیت والای علی(ع) می گوید: امام علی بن ابیطالب بزرگ بزرگان و یکتا نسخه ای که جهان شرق و غرب در گذشته و حال صورتی به مانند او که مطابق با اصل باشد را به خود ندیده است.
ابن ابی الحدید از دانشمندان معروف و مشهور معتزلی در قرن هفتم و شارع بر جسته نهج البلاغه در ضمن برشمردن فضایل علی(ع)می گوید: من چه بگویم در باره مردی که دشمنانش به فضیلت او اعتراف و اقرار کرده اند و اما سخنان علما و اندیشمندان شیعه و کتاب هایی که در باره ابوتراب و جانشین بر حق پیامبر به رشته تحریر در آورده اند خود گواه است که نه تنها دشمنان بلکه دوستان و ارادتمندان آن حضرت نیز نتوانسته اند آن چنان که علی است او را شناخته و به دیگران بشناسانند زیرا کسی به کنه و صفات او پی نخواهد برد.
فردوسی در حب علی(ََع) چنین سروده است.
اگر چشم داری به دیگر سرای
به نزد نبی و علی گیر جای
هر آن کس که در جانش بغض علی است
ازو زارتر در جهان زار کیست
یقین دان که خاک پی حیدرم
براین زاده ام هم براین بگذرم.
او به انتها رسیده بود ، پرسیدند عمرت چگونه گذشت ؟
چشمانش را بست و باز کرد وگفت:همین و دیگر هیچ ! پرسیدند چه کردی ؟
پیرمرد با آخرین رمقی که داشت چشم برهم گذاشت تا بخاطر بیاورد ؛ وقتی
چشم باز کرد ، دید برای حکایتش فرصتی می خواهد
به اندازه ، یک عمر !!
سنگینى بر ما قرار مده، آن چنان که [به خاطر گناه و طغیان،] برکسانى که
پیش از ما بودند، قرار دادى! پروردگارا! آنچه طاقت تحمل آن را نداریم، بر
ما مقرّر مدار! و آثار گناه را از ما بشوى! ما را ببخش ودررحمت خود قرار
ده! تو مولا و سرپرست مایى، پس ما را بر جمعیّت کافران، پیروز گردان
از عارفی پرسیدند که اگر کسی در نتیجه ریاضت بتواند روی آب راه برود چگونه است؟
گفت مهم نیست قورباغه و یا مرغ آبی هم روی آب راه می روند. پرسیدند اگر کسی از ثمره ریاضت بتواند در هوا پرواز کند چگونه است؟
گفت مهم نیست پرندگان هم در هوا پرواز می کنند. این چیزها چندان قیمتی ندارند. ارزش و اهمیت در آنست که در میان خلق بنشیند و برخیزد و بخورد و بخسبد و در بازار در میان خلق داد و ستد نماید و ازدواج کند و با مردم ارتباط داشته باشد ولی یک لحظه و یک آن در هیچ حالی از خدا غافل نباشد.
آشنایان ره عشق در این بحر عمیق
غرقه گشتند و نگشتند باب آلوده