در هر تصویری روی شنهای ساحل دو جای پا دیده میشد.یکی جای پای خودش و دیگری جای پای خدا.در آخرین صحنه وقتی به عقب نگاه کردمتوجه شد که خیلی از مواقع در مسیر زندگی اش فقط یک جای پا روی ماسه ها دیده می شود و در ضمن متوجه شد که این اتفاق در مواقعی افتاده است که زندگی او غمگین ترین و نا گوارترین مرحله اش را می گذرانده
این موضوع خیلی او را آزار داد
از خدا سوال کرد: خدایا به من گفتی که اگر من تصمیم بگیرم راه تو را دنبال کنم همیشه همراه من خواهی بود ولی من متوجه شدم در مواقع سختی فقط یک جای پا روی ساحل زندگی من بوده است.
آنچه را من نمی فهمم این است که چرا هنگامی که من به تو بیشترین احتیاج را داشته ام تو مرا تنها گذاشتی؟
خداوند پاسخ داد: فرزند عزیزم من تو را دوست دارم و هیچ وقت ترکت نخواهم کرد. در مواقع ناراحتی و دشواری های زندگی وقتی تو فقط یک جای چا می بینی به دلیل آن است که در آن مواقع این من بودم که تو را حمل می کردم و تو در آغوش من بودی
سلام
وب واقعا جالبی دارید..
از خوندن این دوتا مطلب آخرتون واقعا لذت بردم......
سلیقتون در انتخاب و نوشتن مطالب واقعا بی نظیره..موفق باشید.
سلام
ممنون که تشریف آوردید..
مسلما از تبادل لینک با شما خوشحال میشوم...
موفق باشید.
سلام
مطلب جالبی بود .
هر وقت به گذشته ام نگاه می کنم رد پای خدای مهربانم را میبینم که همیشه در کنارم بوده و هست.
بهمین خاطر هم هست که دلم می خواد هر روز از دیروز مومن تر باشم.