کلام پسندیده غلام

روزی غلامی طبقی به مجلس خسرو پرویز آورد؛ از هیبت و صلابت پرویز دستش بلرزید و قدری آش بر دستمال سفره مصری و ردای خسرو ریخت.

خسرو او را حکم کشتن کرد.

غلام برگشت و طبق آش را به تمام در کنار خسرو ریخت.

خسرو گفت:این چه حرکت بود که کردی؟

گفت:به این قدر که قطره ای دو سه آش بر دستمال سفره و بر ردا ریزم مستحق کشتن نباشم؛اگر مرا به این قدر جرم می کشتی ترا به ظلم نسبت می کردند و من روا نداشتم که ولی نعمت من به ظلم منسوب شود؛اکنون این بی ادبی کردم تا گناه من عظیم شود و چون مرا بکشی ملامتی بر آن متوجه تو نگردد.

خسرو را آن سخن از وی پسندیده آمد و او را بخشید و از میان غلامان به قرب خود ممتاز گردانید.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد