راستگویی بهتر است یا دروغگویی؟

هیزم شکنی مشغول قطع کردن یک شاخه درخت بالای رودخانه بود که تبرش در رودخانه افتاد.

گوشه ای در حال گریه کردن بود که فرشته ای آمد و از او پرسید: چرا گریه می کنی؟

هیزم شکن گفت: تبرم توی رودخانه افتاده.

فرشته به زیر آب رفت و با یک تبر طلایی برگشت و پرسید: آیا این تبر توست؟

هیزم شکن جواب داد نه!

فرشته دوباره زیر آب رفت و این بار با یک تبر نقره ای برگشت و پرسید که آیا این تبر توست؟

دوباره ، هیزم شکن جواب داد: نه!

فرشته باز هم به زیر آب رفت و این بار با یک تبر آهنی برگشت و پرسید آیا این تبر توست؟

هیزم شکن با خوشحالی جواب داد: بله بله خودشه!

چند روز بعد وقتی هیزم شکن با زنش از کنار رودخانه میگذشت ، زنش به داخل آب افتاد.

هیزم شکن داشت گریه می کرد که دوباره فرشته آمد و پرسید که چرا گریه می کنی؟

- ای فرشته نجات، زنم افتاده توی رودخانه.

فرشته رفت زیر آب و با جنیفر لوپز برگشت! و پرسید: زنت این است؟

هیزم شکن فریاد زد: بله بله خودش است....!

فرشته عصبانی شد: تو تقلب کردی.... ای نامرد!

هیزم شکن جواب داد: آه فرشته من را ببخش سو‌‌‌‌ ء تفاهم شده. می دانی؟ اگر به جنیفر لوپز « نه» می گفتم تو می رفتی و با کاترین زیتا جونز می آمدی. و باز هم اگر به کاترین زیتا جونز «نه» می گفتم تو می رفتی و با زن خودم می آمدی و من هم می گفتم‌‌ «بله» آن وقت تو هر سه تا را به من می دادی ... اما ای فرشته مهربان من یک آدم فقیرم و توانایی نگهداری سه تا زن را ندارم. به همین دلیل بود که دروغ گفتم!!