-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 5 دیماه سال 1386 17:22
داستانک ... 10 ، فرصت ... ! او به انتها رسیده بود ، پرسیدند عمرت چگونه گذشت ؟ چشمانش را بست و باز کرد وگفت:همین و دیگر هیچ ! پرسیدند چه کردی ؟ پیرمرد با آخرین رمقی که داشت چشم برهم گذاشت تا بخاطر بیاورد ؛ وقتی چشم باز کرد ، دید برای حکایتش فرصتی می خواهد به اندازه ، یک عمر !!
-
پروردگارا
سهشنبه 4 دیماه سال 1386 17:12
پروردگارا! اگر ما فراموش یا خطا کردیم، ما را مؤاخذه مکن! پروردگارا! تکلیف سنگینى بر ما قرار مده، آن چنان که [به خاطر گناه و طغیان،] بر کسانى که پیش از ما بودند، قرار دادى! پروردگارا! آنچه طاقت تحمل آن را نداریم، بر ما مقرّر مدار! و آثار گناه را از ما بشوى! ما را ببخش ودررحمت خود قرار ده! تو مولا و سرپرست...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 3 دیماه سال 1386 14:03
تنهایى را دوست دارم زیرا بى وفا نیست ... تنهایى را دوست دارم زیراعشق دروغى درآن نیست ... تنهایى را دوست دارم زیرا تجربه کردم ... تنهایى را دوست دارم زیرا خداوند هم تنهاست ... تنهایى را دوست دارم زیرا همیشه تنها بوده ام ...
-
راه حق
شنبه 1 دیماه سال 1386 13:33
از عارفی پرسیدند که اگر کسی در نتیجه ریاضت بتواند روی آب راه برود چگونه است؟ گفت مهم نیست قورباغه و یا مرغ آبی هم روی آب راه می روند. پرسیدند اگر کسی از ثمره ریاضت بتواند در هوا پرواز کند چگونه است؟ گفت مهم نیست پرندگان هم در هوا پرواز می کنند. این چیزها چندان قیمتی ندارند. ارزش و اهمیت در آنست که در میان خلق بنشیند و...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 30 آذرماه سال 1386 05:14
*به نام خداوند متعال* خداوند تبارک وتعالی در حدیث قدسی می فرمایند: من شش چیز را در شش جا قرار دادم ولی مردم آن را در شش جای دیگر می طلبند: 1- من علم را در گرسنگی قرار دادم ولی مردم آن را در سیری دنبال میکنند. 2- من عزت را در نماز شب قرار دادم ولی مردم آن را در دستگاه سلاطین می جویند. 3- من ثروت را در قناعت قرار دادم...
-
جوانمردی
سهشنبه 27 آذرماه سال 1386 19:16
جوانمردی از بیابانی می گذشت . ازمسافتی دور آدمی را دید نقش بر زمین . خواهان کمک . با سرعت تمام به سوی او شتافت . غریبی بود .تشنه و گرسنه . در حال جان کندن . از اسب پایین آمد ، مشک آب را بر لبهای خشکیده او گذاشت . آنقدر آبش داد تا سیراب شد. …. جانی دوباره گرفت و رمقی تازه پیدا کرد . اما به جای آن که شکوفه های مهر و...
-
تا حالا با خدا اینجوری صحبت کردی؟
شنبه 24 آذرماه سال 1386 19:09
گفتم: چقدر احساس تنهایی میکنم گفتی: فانی قریب .:: من که نزدیکم (بقره/ ۱۸۶) ::. گفتم: تو همیشه نزدیکی؛ من دورم... کاش میشد بهت نزدیک شم گفتی: و اذکر ربک فی نفسک تضرعا و خیفة و دون الجهر من القول بالغدو و الأصال .:: هر صبح و عصر، پروردگارت رو پیش خودت، با خوف و تضرع، و با صدای آهسته یاد کن (اعراف/ ۲۰۵) گفتم: این هم...
-
درد ناک ترین عذاب
جمعه 23 آذرماه سال 1386 18:35
در روزگاران حضرت موسی (ع) فرد متمکنی بود که اهل معصیت و گناه بود . مردم از فرط معاصی و . . . آن مرد شکایت به موسی (ع) بردند . حضرت موسی (ع) بر حسب وظیفه نبوتش نزد آن مرد رفت و او را نصیحت کرد که دست از کارهات بردار و . . . اما اون مرد اصلا توجهی به حرفای حضرت موسی (ع) نکرد . موسی (ع) شکایت نزد پروردگار برد . خدا در...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 21 آذرماه سال 1386 03:40
خدایاااااااااااااااااااااااااااااااا: من گمشده ی دریای متلاطم روزگارم و تو بزرگواری! هیچ می دانی که بزرگوار آن است که گمشده ای را به مقصد برساند ؟ پس ای خدا! تا ابد محتاج یاری تو ، رحمت تو ، توجّه تو ، عشق تو ، گذشت تو ، عفو تو ، مهربانی تو ، و در یک کلام ... محتاج توام !
-
لطف حق
سهشنبه 20 آذرماه سال 1386 17:08
شبی مردی در خواب دید در کنار دریا با خدا مشغول قدم زدن می باشد.در آسمان تصاویری از مراحل زندگی گذشته اش نمایان شد. در هر تصویری روی شنهای ساحل دو جای پا دیده میشد.یکی جای پای خودش و دیگری جای پای خدا.در آخرین صحنه وقتی به عقب نگاه کردمتوجه شد که خیلی از مواقع در مسیر زندگی اش فقط یک جای پا روی ماسه ها دیده می شود و در...
-
قرض
یکشنبه 18 آذرماه سال 1386 19:58
مردی از حلوا فروشی خواست تا رطلی حلوا او را نسیه دهد. حلوا فروش گفت: بچش حلوای خوبی است. خریدار گفت: من روزه دارم و قضای روزه ی سال پیشم را می گذارم. حلوا فروش گفت: به خدا پناه می برم که با تو معامله کنم، تو که قرض خدا را به سالی عقب انداختی، با من چه خواهی کرد؟ !!! از کشکول شیخ بهایی
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 13 آذرماه سال 1386 19:05
-
کعبه عشق
سهشنبه 13 آذرماه سال 1386 18:56
باز از یاد تو در سوز و گداز آمده ام به گدایی به سر کوی تو باز آمده ام چه مرادی که مریدی چو تو نادیده کسی چه مریدی که ز نازت به نیاز آمده ام تو که نزدیکتر از من به منی می دانی که من خسته دل از راه دراز آمده ام همه جا کعبه عشق است و من از دعوت دوست تا بدین کعبه در خاک حجاز آمده ام برگ یاسان من امید عطا پوشی توست از خطا...
-
آنکه مرا می خواهد ...
یکشنبه 11 آذرماه سال 1386 19:58
از جهان تا خدا هزار ایستگاه بود ... در هر ایستگاهی که قطار می ایستاد، کسی گم می شد. قطار می گذشت و سبک می شد. زیرا سبکی قانون راه خداست ... قطاری که به مقصد خدا می رفت؛ عاقبت به ایستگاه بهشت رسید. پیامبر گفت: اینجا بهشت است. و من ... شادمانه بیرون پریدم! اما تو پیاده نشدی!؟ و من نفهمیدم ... قطار رفت و دور شد ... و من...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 9 آذرماه سال 1386 19:04
در رکابت می دوم تا گوی چوگانت شوم از برایت می کشم خود را که قربانت شوم آخر ای ماه جهانتابم چه کم گردد ز تو؟ گر شبی پروانه شمع شبستانت شوم ای سهی سرو خرامان، سایه ای بر من فکن تا فدای سایه سرو خرامانت شوم در سرم سودای زلف تست و می دانم که من عاقبت هم در سر زلف پریشانت شوم گفتمش تو جان شو گفت (سلمان) را بگو ترک جان...
-
نصیحت لقمان
شنبه 3 آذرماه سال 1386 20:01
نصیحت لقمان حکیم به فرزندش: ای فرزند از چهار هزار حدبث چهارصد نکته و از چهار صد نکته هشت مورد را فراگرفتم که به این شرح است. دو چیز را فراموش نکن.۱ـ خدا ۲ـ مرگ دو چیز را زود فراموش کن.۱ـ بدی دیگران در حق خودت ۲ـ خوبی خودت در حق دیگران. چهار چیز را بیش از پیش نگه دار. ۱ـ زبانت را در جمع ۲ـ شکمت را در سر سفره دیگران ۳ـ...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 1 آذرماه سال 1386 05:27
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 30 آبانماه سال 1386 18:53
ولادت با سعادت هشتمین اختر تابناک آسمان ولایت و امامت ٬ حضرت علی بن موسی الرضا (ع) بر شما دوستان خوبم مبارک باد. شود آیا که دگر بار دری باز شود؟ عشق با گرمی دیدار تو آغاز شود؟ خواندی ام ٬ آمدم و بار دگر نیز مرا لطف دیرین تو باید که سبب ساز شود تا به شوق تو کبوتر شوم و بال مرا آسمان حرمت ٬ عرصه ی پرواز شود شاهی و خیل...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 30 آبانماه سال 1386 12:07
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 11 آبانماه سال 1386 19:44
باد هم کم نکند سوز دل صحرا را قطره ای عشق به آتش بکشد دریا را از غم عشق تو ای دوست ببین جان به لبم فرصتی نیست دگر وعده مده فردا را بچشان ذره ای از لعل لبت بر لب من تا معلم بشوی بر دل من اسما را چهره ی ماه تو را گر که نبینم کورم ورنه بینا به کجا گم بکند پیدا را یا که جانم بستان یا به وصالت برسان اعتنایی بنما بیش مسوزان...
-
شکوه بندگی
دوشنبه 7 آبانماه سال 1386 19:07
دلت را با خداوند آشنا کن ز عمق جان خدایت را صداکن دل غفلت زده مانند سنگ است مس دل را به یاد او طلا کن شکوه بندگی در خاکساری است خضوع و بندگی پیش خدا کن تو غرق نعمت پروردگاری بیا و حق نعمت را ادا کن نشان حق شناسی در نماز است بیا و با خدا قدری وفا کن به سوی او گشا دست نیازی به درگاه بلند او دعا کن به سنگ توبه ای بشکن...
-
دروازه بان
سهشنبه 1 آبانماه سال 1386 18:40
گفتم : در تیم خودتان چه کاره ای؟ گفت:دروازه بان گفتم:این شد کار؟برو تو خط حمله گفت:فکرم از دروازه مطمئن نیست دلم یک دروازه است. اگر کنترل نکنم می بینی پی در پی گل می خورم. گفتم مثلا چه گلی؟ گفت:گل گناه، گل هوس، گل غرور، گل دوستیهای حساب نشده،گل غفلت از آینده و آخرت. گفتم:چطور است جمع شویم وبا تیم ابلیس مسابقه بدهیم؟...
-
چقدر خوب می شد
جمعه 27 مهرماه سال 1386 12:18
چقدر خوب می شد اگر معلم ادبیات تنها درس ادب تصویر نمی کرد بلکه گاهی هندسه ادب را نیز روی تخته می کشید و پیش چشمهای ما آن را ضربدر فلسفه زندگی می کرد. چه قدر خوب می شد اگر معلم هندسه ،زاویه محبت را در دایره عشق و بیرون از متوازی الاضلاع خطهای سیاسی ترسیم می نمود. چه قدر خوب می شد اگر معلم فیزیک در آزمایشگاه ذهن دانش...
-
رود دنیا جاری است
سهشنبه 24 مهرماه سال 1386 10:41
زندگی راز بزرگی است که در ما جاری است . زندگی فاصله آمدن و رفتن ماست. وقت رفتن به همان عریانی، که به هنگام ورود آمده ایم. دست ما در کف این رود به دنبال چه می گردد؟هیچ!! زندگی درک همین اکنون است. تو نه در دیروزی و نه در فردایی ظرف امروز پر از بودن توست.
-
ناله کن ای دل به عزای علی
چهارشنبه 11 مهرماه سال 1386 19:50
ناله کن ای دل به عزای علی گریه کن ای دیده برای علی کعبه ز کف داده چو مولود خویش گشته سیه پوش عزای علی عمر علی عمره مقبوله بود هر قدمش سعی و صفای علی دیده زمزم که پر از اشک شد یاد کند، زمزمه های علی تیغ شهادت سر او را شکافت کوفه بود، کوه منای علی عالم امکان شده پر غلغله چون شده خاموش صدای علی نیست هم آغوش صبا بعد از...
-
فزت و رب الکعبه
سهشنبه 10 مهرماه سال 1386 19:24
فزت و رب الکعبه طنین عدالتى است که فرقش در سحرگاه نوزدهم رمضان با تیغ خشونت جاهلى شکافت و زخم جانش سجاده یکتاپرستى را رنگ خون بخشید. همان طنینى که تا عاشورا و پس از آن کشیده شد و با خطى از خون فارق حق و باطل گردید. فزت و رب الکعبه از حلقومى بیرون آمد که والایى و عظمت روح او را هیچ کس از دوست و دشمن انکار نمى کند و چشم...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 10 مهرماه سال 1386 19:22
شهادت مولی الموحدین امیرالمومنین حضرت علی (َع) را به تمام شیعیان و دوستان خوبم تسلیت عرض می کنم.
-
یا علی
یکشنبه 8 مهرماه سال 1386 18:13
یا علی ذاتت ثبوت قل هوالله احد نام تو نقش نگین امر الله الصمد لم یلد از مادر گیتی ولم یولد چو تو لم یکن بعد نبی مثلت له کفوا احد
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 7 مهرماه سال 1386 17:57
سلام خدمت دوستان خوبم ، امروز کمی حال نوشتن پیدا کردم با خودم گفتم برم به وبلاگم یه سری بزنم ، دوستای خوبم یکی دو روز بیشتر به شبهای قدر نمانده از شما عزیزان گلم که دلی پاک و زلال دارید التما س دعا دارم شبهای قدر وقتی که حال و هوایی پیدا کردید و در اون بالا بالاها داشتید سیر میکردید تو رو خدا این خواهر کوچیکتونو از...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 20 شهریورماه سال 1386 11:10
به کعبه گفتم تو از خاکی منم خاک، چرا باید به دور تو بگردم؟؟؟ ندا آمد تو با پا آمدی باید بگردی، برو با دل بیا تا من بگردم.